• وبلاگ : نقطه سر خط
  • يادداشت : ببار اي بارون
  • نظرات : 10 خصوصي ، 26 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    + مهديس 
    يه اتفاق بد افتاد..ناراحتم...
    پاسخ

    چي شده؟
    + مهديس 

    تو هم بگو من احساس ندارم

    اولي باري نيست كه اين جمله رو مي شنوم....

    عادت كردم

    پاسخ

    خب احساس ناري ديگه . حرف حق بي جوابه.
    + مهديس 

    توي اين گرما بارون كجا بود؟

    چه خوابي مي بيني!

    پاسخ

    خواب مگه سرما گرما داره؟
    جواب درست حسابي هم نداد!
    پاسخ

    واقعا؟چي گفت .
    راستي فكر كنم سوتي شد ناااجور
    پاسخ

    چرا؟
    ولي اشكال نداره حالا ما گذشتيم!
    پاسخ

    دومي رو برداشتم . نياز به گذشت حضرت عالي نبود.

    شب عيدي يه هو اين متنه از كجا در اومد؟

    ولي خيلي قشنگ بود

    خوشم اومد.

    چرا دو بار گذاشتي تو وبلاگت؟

    پاسخ

    شب عيدي نمي دونم چرا اين طوري شد؟اشتباها دوبار گذاشتم.
    + Black & white 

    ديدي بالاخره نصفه شبي اومدم!

    يه اشكال به متنت :

    تومتنت نوشتي چه فرقي دارد كه باران از چشم من ببارد يا آسمان!

    خوب عزيزم خيلي فرق داره !

    آبي كه از چشم تو مياد شوره!!!!!

    ا‍َ ي!!!

    اما آبي كه از اون بالا بالا ها مياد ،بي نظيره!

    اين است فرق اشك و باران!

    فلسفه رو داشتي؟؟

    پاسخ

    كشته منو فلسفه ات...

    سلام ..... من کاملا قضيه رو متوجه شدم ..... تو داشتي توي بين الحرمين مي رفتي ...... که دو تا برادر بسيجي ديدي و بعد هم يه دل نه صد دل ......... بعد توي همون موقع هم بارون گرفت .......بعد تو هم كلي گريه كردي ...... درسته .......

    از شوخي گذشته ...... خيلي قشنگ بود ......

    پاسخ

    خوشم مياد ازت . فقط تو بين اين همه آدم ماجرا رو گرفتي...
    + مهديس 

    حانيه!!! اگه از گريه خوابت برد ، در رو باز بذار شايد بياد....

    عالي بود/

    پاسخ

    ديشب خواب ديدم داره بارون مياد...

    سلام!

    من اولين نفرم!

    خيلي خوب بود حانيه...! داشتم مي خوندم يه لحظه دلم خواست...!

    بازم بنويس!

    پاسخ

    مباركه كه اولين نفري. ممنون . راستي چي رو بازم بنويسم؟
     <      1   2