من كه نفهميدم
اما من از بچگ دوس داشتم شهيد شم تا گناهام پاك شن!
سلام!
بابا وبلاگت خيلي باحاله.خوشم اومد.آخه من تا حالا نيمده بودم.
مرسي كه به وبلاگم سر زدي.
دوست دارم مرتاي گل!!!
ممنون كه باورم داري
باور كن حودمم!!!!!!
اونم با كامي بابا جون!!
خيلي پيشرفت كردي دخترم
احتمالا آپ كنم سر بزن
سلام حانيه!
مثل اينكه فعلا بد جور تو فاز كتاباي اميرخاني هستي ها!! قبول دارم! كتاباش واسه خودش يه دنياييه!! منم ارميا رو که خونده بودم تا يه مدت با ارميا زندگي مي کردم! بعد هم که من او رو خوندم و با علي و مهتاب و درويش و حاج فتاح و كريم و اينا بودم! ولي حتما من او رو هم بخون!! فوق العاده است!!!
چي گفته مگه؟!
سلاااااااااااااااام چه طوري كوچول؟!
اه اه عجب بي جنبه اي هستي تو...
رمان خوني اين ريختي شدي؟!
انتظاري بيشتر از اينم ازت نمي رفت...
.
قضيه مجيد چي بوده؟ دير رسيدم يه كم اذيتت كنم؟!
من كه از خودم نمي نويسم به همين علته
چرا در مورد من ننوشتي؟
به منم سر بزن ...