پنجم اسفند ماه....
آغاز بودن من است.....
روزی که در گهواره ی هستی دست و پا می زنم......
و روزی که چشمانم جهان را در چشمان مادری مهربان با عطوفت می نگرد.....
امروز من متولد شدم...
در جهانی ناشناخته.....
که تپش های قلبم تنها به تپش های قلب پر محبتش انس دارد......
و دستانم تنها در دستان عزیزش از تکاپوی غریبگی می افتد....
امروز من متولد شدم......
و این بار منم که همدم واژه ی زندگی خواهم شد....
آغاز زندگی ام مبارک باد.
پ.ن:چند روزی از تولدم می گذره اما چون یزد بودیم نتونستم سر موقع پست بذارم.