Flash Required

Flash is required to view this media. Download Here.

دل پری دارم - نقطه سر خط
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

.




.

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز



بازدید امروز: 31
بازدید دیروز: 11
کل بازدیدها: 71747


RSS
دل پری دارم
کلمات کلیدی :
نویسنده مرتا خانوم تاریخ ارسال پنج شنبه 90/4/16 در ساعت 12:20 عصر

  " در سراسر این دنیای غریب ، که نیمی از آن در تاریکی است، من باید در تعقیب چیزی باشم که در اشک زندگی می کند."

.

.

.

چه قدر خوب می شد اگه یه مصاحبه ی دسته جمعی از همتون می کردم و نظرتونو راجع به این جمله می پرسیدم. وحتما همه ی شما پس از لختی درنگ و تفکر با چشمانی سرشار از غرور نگاهی عاقل اندر سفیه به من می انداختید و شروع می کردید به بیان کلماتی که لااقل پنجاه درصدش را نمی فهمیدید و اینکه" بله این جمله بیان احساسات شاعرانه ی نویسنده در این دنیای تاریک است و ..." در وصف این دنیا فلسفه می بافتید و می بافتید و می بافتید. از زندگی در اشک می گفتید و اینکه" همه ی انسان ها گویا در اشک و کوله باری از اندوه زندگی می کنند ...." و در آخر خودتان مکمل این جمله ،عبارتی سراسر احساس بیان می کردید و باز فلسفه می بافتید و می بافتید و می بافتید. واقعا نظرتان راجع به این جمله چیست؟ بشمارید که چند خط می توانید فلسفه ببافید؟!

این جمله جمله ی آخر صفحه ی 144 کتاب " سکوت بره ها" است. "کلاریس" شخص اول داستان در پی یافتن حشره ایست به نام" بید" که در اشک زندگی می کند. اشک هر پستانداری .چرا که این حشره راز بسیاری از قتل های زنجیره ای و خشونت بار "بوفالوبیل" را آشکار خواهد کرد. این جمله را کلاریس زمانی بیان می کند که شب است و نیمی از دنیا در تاریکی آن فرو رفته است.

چقدر فلسفه بافتید؟حقیقتا شاید تمام جملات فلسفی عالم همینقدر ساده باشند. شاید تمام نظریات افلاطون و نیچر و سقراط درک ناصحیحی از یک جمله ی ساده از یک کتاب یا حتی عبارتی بر سردر مغازه ی کوچک پیرمردی ساده دل باشد. شاید به خاطر همین کوته نگری هاست که امروز برای هر چیز و هر کارعالم  فلسفه ای در آمده است. شاید همین فردا در فهرست یکی از مجلات علمی چشممان به عبارت " فلسفه ی دستشویی رفتن" یا" دست تو دماغ کردن از نظر افلاطون" بخورد. واقعا از ما آدم ها بعید نیست. ما آدم هایی که عادت کرده ایم تا چیزی را نمی فهمیم ، مارک فلسفی بودن بدان بزنیم و هر کس استنباط خودش را نظریه ای کند و به خورد مردم ساده دل بدهد. حرف من این است: اینکه امروز برای هر کار و عملی و چیزی فلسفه در آمده شاید نه تنها به خاطر رشد اندیشه ی بشری  بلکه به خاطر حماقت بشری  باشد.

شاید بدبختی همین جمله را از وب من کپی کرد و در پایان نامه ای، کوفتی ،زهر ماری ،گنجاند و سی سال بعد بدبخت تری از آن استفاده ی علمی کرد و شصت سال بعد بدبخت ترتری آن را نظریه کرد  و نود سال بعد در کتابهای لیسانس فلسفه  به صورت فصلی به نام" زندگی در اشک" گنجانده شد.

یه کلوم ختم کلوم: برادر من خواهر من نمی فهمی چیزی رو مارک فلسفی بودن بهش نزن و تو شیش تا سخنرانی راجع به عمقش سخنپراکنی نکن و حماقتتو به خورد مردم نده.

پ.ن: خواهش می کنم تا نفهمیدید حرف نزنید

پ.ن: دل پری دارم.

پ.ن: به خاطر درخواستتون پست قبلیه رو دوباره گذاشتم.

پ.ن: کارم بدجوری گیره. جون من دعام کنین. خواهش می کنم. مسئله ی یه عمر زندگیه.

پ.ن: عیدتون مبارک.




.:: نظرات () ::.
عناوین مطالب وبلاگ نقطه سر خط

.:: Design By : wWw.Theme-Designer.Com ::.


Flash Required

Flash is required to view this media. Download Here.